«به نظرت تهران زنه یا مرد؟» هنوز ۹۳ ثانیه دیگر باید پشت چراغ قرمز میماندیم که این سوال را از همسرم پرسیدم. تقریباً شک نداشتم برای جواب دادن به کمتر از پنجثانیه زمان نیاز دارد برای گفتن دو کلمه «مگه آدمه؟»
این برشی از کتاب «تهرانجان» است که در آن با شهرتهران، مانند یک شخصیت رفتار شده و آدمها آن را در شرایط مختلف در هیبت انسانی همراه، دوست و حتی دشمن میبینند. کتابی که با خواندن آن، ۱۵روایت منحصر به فرد از تهران، از زاویه نگاه ۱۵ نفر با اصلیتهای مختلف ایرانی نصیبتان میشود و با فضا و مختصات فرهنگی نقاط مختلف، فرهنگی، اجتماعی و تاریخی پایتخت از ارتفاعات تهران گرفته تا دروازهغار، در حین روایتها آشنا میشوید.
از «جایزه داستان تهران» تا «تهران جان»
داستانهای کتاب، روایتهای بخش شهر در پنجمین دوره «جایزه داستان تهران» است که به دست مهدی قزلی و مکرمه شوشتری جمعآوری شده است.کیفیت ادبی آن به تأیید حبییه جعفریان و احمد بطحایی رسیده و در انتشارات سورهمهر چاپ شده است.
از جمله نویسندگان مطرح «تهران جان» میتوان به فائزه غفارحدادی، انوشه میرمجلسی و معصومه صفاییراد اشاره کرد.
جایزه ات تهرانه!
«تهران زیر دندانم مزه کرده بود؛ بیآنکه قصد سکنی گزیدن در آن را داشته باشم. جزئیات مسیرهایش یا بلد شدنشان برایم مهم نبود. همین که یاد میگرفتم چطور زودتر به مقصد برسم کفایت میکرد. به قول جورج گربنر در نظریه کاشت که خواسته بگوید کاشت پیام در رسانهها در دراز مدت اثرش را نشان میدهد و من بیآنکه بدانم در فراگرد جاذبه «جایزهات تهرانه» ۱۱ سالگی این همه سال به سوی تهران قد کشیدهام.»
اگر به این برش از کتاب تهران دقت کنید، متوجه میشوید که زینب خزائی مانند اکثر راویان این مجموعه روایت، تهران را از نگاه یک غیربومی به تصویر میکشد و همین زاویه نگاههای مختلف، دیدگاههای متفاوتی را تقدیم نگاه مخاطب میکند.
سهم من از تهران چند میلیونی
روایت انوشه میرمجلسی نیز نمونهای از یک غیرتهرانی متولد تهران است. او پایتخت را از زوایه نگاهی خاص به تصویر میکشد که در ادامه برشی از آن میآید:
«تهران برای آدمهایی که تهرانی نیستند و ساکن تهرانند یک شروع ویژه دارد؛ مبدأ هجرتی که در سالهای بعد همه چیز برایشان تقسیم شده به دو دوره، قبل و بعد از آن تاریخ. اما برای من قضیه کمی فرق میکرد مادرم در تهران دانشجوی سال آخر پزشکی و انترن بیمارستان بود که من متولد شدم و محل تولدم شد تهران.».
اما در کتاب «تهرانجان»، فقط جاذبههای توریستی و خوشخوشان پایتخت نشینی مطرح نمیشود و در آن همراه مرضیهاعتمادی با روی دیگری از تهران در گوشه گوشه بیمارستانهای کودکان آشنا میشوید، با فائزه غفارحدادی از تبریز به تهران میآیید تا «یک فنجان چای با تهران» بنوشید و با او صلح کنید. با فاطمه مرادی از خمین به تهران میآیید و تهران را «وطنی برای بیوطنها» میبینید، با سمیهحسینیرچی از شمالیترین نقطه تهران و ارتفاعاتش با تهران آشنا میشوید و این آشنایی و همسایگی تا پایان کتاب و پایان آخرین روایت در جای جای پایتخت
ادامه دارد.
نظر شما